2007/12/15

سلام
نمیدونم چی شد که یک مرتبه به سرم زد بیام اینجا یک چیزکی بنویسم.
دیگه این وبلاگ فیلتر شده به درد من هم نمیخوره. افاضات حاجاقا مرد. دیگه چیزی جز خاطره برام نیست. میخونمش تا خطراتم زنده بشوند.
یکی دو هفته دیگه امتحانام شروع میشه (حقوق پیام نور!!!) و تا اواخر دی هم طول میکشه. امتحانام که تموم شد، یک وبلاگ جدید میزنم با شکل و شمایل جدید و نوشته های جدید و امکانات جدید.
دیروز رفته بودم توی این بلاگر، لاکردار چقدر امکانات اضافه کرده. یک وبلاگ داشتم به نام حاجاقا دات بلاگ اسپات دات کام، توش یک چیزکی نوشتم و طرحش رو هم عوض کردم و کلی حال کردم.
دلم تنگ شده برای همه چیز. برای خوبی های گذشته و ارتباطات گذشته و همه چیز گذشته.
فکر کنم که روانی ام. حس میکنم که گذشته ها بهتر بود. به جای اینکه مدرن باشم و بگم آینده بهتر است. و اینجوری از لحاظ ذهنی تلقین کنم که آینده بهتر است و که بعد هم بهتر شود.
بگذریم.
اومدم فقط یک سلامی بکنم و برم.
به قول والده بوس بوس