2010/12/13

یاری دین

سرها پایین بود. نه که جرات بالا کردن نداشته باشند، تاب تحمل نبود. تاب تحمل اون نگاهها. تحمل اون برق چشمها ، لبخند دلنشین و اون نور.
"من اکنون بیعت خویش را از شما پس گرفتم. هر کسی که خواهد میتواند برود. اکنون برای آسودگی بیشتر..."
و بیشترینشان رفتند. رفتند و او را تنها گذاشتند.
*****
همهمه ای بود. همه نگران.
زمین گفت بلرزم؟ باد گفت بوزم؟ خورشید گفت خاموش شوم؟ آسمان گفت بگریَم؟
"هدهد! ملکه و دیگران را فرمان ده!" یکی فرزند خود را آورد. یکی عصای خویش را. دیگری گفت می‌توانم همه را زنده کنم تا به کمک آیند. آن یکی با پیراهن خویش آمد ودیگری گفت آیا جهانیان را صداکنم؟ پدر، با شمشیر و آخرین، باکتاب شریف. مادر هم دست بر پهلو نگران نظاره میکرد.
*****
چه شده؟ اینان چرا آمده اند؟ امروز مگر چه روزیست؟ اینان برای که آمده اند؟
مگر نشنیدی تو؟ مگر نشنیدی که گفت هل من ناصر ینصرنی؟

اهل اینکه مطلبی را از خودم، دوباره منتشر کنم نیستم. ولی موضوعی باعث شد که تکرار کنم. سعی می‌کنم خلاصه بنویسم.
این مطلبی که خواهم نوشت، بر فرضیاتی استوار است. شما می‌توانید این فرضیات را قبول نکنید ولی نمی‌توانید بگویید چون من این فرضیات را قبول ندارم، پس استدلال نیز غلط است. فرض را بر این بگیرید که، حسین بن علی، امام بود و معصوم. نوه‌ی آورنده‌ی دین بود و کل دین. روز عاشورایی وجود داشته و جنگی درگرفته است. شما فرض کن این مطلب را یک شیعه می‌نویسد. شیعه‌ای که به قول مرحوم شریعتی، مارگزیده است. بعد اگر در استدلال ایرادی وجود داشت، تمام قد، بگوشم.

وقتی امام حسین(ع) می‌آید و کمک می‌طلبد، یعنی دین، نیاز به کمک دارد. مرحوم آیت الله خمینی نیز در آن جمله‌ی معروف «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»، از نظر من تلویحاً همین مطلب را بیان کرده است.
در حال حاضر به برکت دولت فخیمه‌ی جمهوری اسلامی و به خصوص این ۲۰ سال اخیر، دینداری سخت شده است. دفاع از دین در حال غیر ممکن شدن است و به نظر من، دین، رو به موت است.
در مطلب بالا فضایی را نشان داده بودم که هر موجودی، از زمین و آسمان و باد و خورشید بگیر تا پیامبران و انسان‌های نیک روزگار، بسته به توانایی و امکانات خود، برای کمک به «دین» اعلام آمادگی کرده بودند. 

امروز، امکانات و توانایی‌های ما چیست؟ چه کمکی به «دین» از دست ما بر می‌آید؟
میر حسین موسوی، در دو پیام و بیانیه اخیر خود، به زعم من، جواب این سوالات را داده است:
«آگاهی چشم اسفندیار خودکامگان است».
۱- گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند،
۲- تماس‌های چهره به چهره،
۳- بالابردن توانمندی‌ها در تحلیل آنچه پیرامون ما در جریان است،
۴- آشنایی با تاریخ اسلام و ایران و به ویژه حوادث جنبش‌های مردم این سرزمین از مشروطه تا کنون،
۵- مطالعه و بحث و گفتگو در جمع‌های کوچک حقیقی یا مجازی و با توسعه شبکه‌های اجتماعی که از آسیب فضای امنیتی موجود در امان باشند.


بر ماست که در این دوران بحران‌زده، کاری زینبی کنیم و پیام راستین دین را با چهره‌ی فطرت‌پسندانه‌ی آن به تشنگان حقیقت برسانیم.
بر ماست که یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که عمل نادرست مدعیان دینداری به حساب دین گذاشته نشود.
بر ماست که ماجرای راستین انقلابی را که در این دیار به نام دین برپا شد، برای نسلی که آنچه می‌داند یا از طریق رسانه‌های تحریف‌گر رسمی و یا از طریق روایت‌گران ناهمدل با آن است، بازگو کنیم و در این بازگویی، از نقد منصفانه‌ی گذشته نهراسیم و در عین حال، از نفی دستاوردهای بزرگ آن پرهیز کنیم.
بر ماست که همچون زینب (س) با بازگویی حقیقت، ملات کاخ دروغ را زائل کنیم.
بر ماست که همچون تمامی خاندان حسین (ع)، زنده نگه داشتن یاد شهدای گران‌قدر انقلاب، جنگ و حوادث پس از انتخابات و آزادزنان و آزادمردان دربندمان را وظیفه‌ی همیشگی خود بدانیم،
و بر ماست که در این ماه پرخاطره، با برپایی مراسم و شرکت در مجالس بزرگداشت حماسه‌ی حسینی، به حفظ نهادهای مدنی سنتی کمک کنیم.