2004/03/23

سلام

صدا مياد؟ الو الو يك دو سه. اومدم بگم عيدتون مبارك.
من فردا صبحي ميخوام برم سفر و يك هفته اي نيستم.

مباركتون باشه همه چي

2004/03/18

سلام
خب... امروز آخرين روز كاري سال 82 است. سالي كه براي من اگر نگم بدترين سال عمرم (چون يادم نيست نميتونم حكم قاطع صادر كنم) لااقل يكي از بدترين ها بود. سالي بود كه همونطور كه در اينجا هم نوشتم، از همون اولش ميشد حدس زد كه سال خوبي نميشه.
امسال سالي نبود كه خبرهاي خوش بشنونم. به جز 3 تا كه يكي دكترا گرفتن والده، ديگري قبول شدن اخوي و آخري هم مهاجرت يكي از دوستانم كه خيلي دوست داشت كه بره (هرچند كه ميدونم تازه اول مشكلاتش هست) بقيه اخبار، همش مرگ و مير و اخبار ناخوشايند بود. از زلزله بم بگير تا فوت پدر و مادر يكي از دوستان و برادر ديگري و دختر مرد خدا. نميدونم والا چي بگم. راستش رو بخواين، اصلا خوشحال نيستم كه سال 83 داره مياد. نكنه سال 83 مثل امسال و حتي بدتر باشه؟!!
***

مطابق هر سال 10% كل اعتباري رو كه مشتريان اينترنتيم در طول سال خريده بودند، به عنوان هديه سال نو، به اعتبارشان اضافه كردم. ايشالا كه مباركشان باشد و ايشالا كه سال بعد بيشتر اعتبار بخرند!!
***

سال 82 هم با تمام خوبيها و بديهايش گذشت. كدوقلقلي توي يكي از كامنتهاي اوايل سال 82، نوشته بود كه مرگ دست خود آدم نيست ولي زندگي كردن و بهتر زيستن دست خود آدم است. امسال اتفاقهايي كه پيش اومد، لااقل براي من، نگذاشت كه اونطوري كه دلم ميخواد زندگي كنم. اميدوارم سال 83 از امسال بهتر باشه يا حداقل بدتر نباشه. يكي ازدوستان ميگفت تا وقتي كه بوش رييس جمهور امريكاست، مردم جهان روي آسايش نخواهند ديد. و اي كاش كه چنين مباد.
***

توي زندگيم هر وقت كه به هر جا نگاه ميكنم، عدد يازده رو مي بينم. تولدم روز 11 از يازدهمين ماه سال 55 است كه خودش 5 برابر يازده است. اسمم به عدد ابجد ميشه 1111 يعني دو تا يازده كنار هم. توي شماره شناسنامه ام يك 11 اون وسط وسط است. شماره گواهينامه رانندگي و دانشجويي ام رو كه جمع بزني، هر دوشون ميشن يازده. و خيلي چيزهاي ديگه. حالا سال 83 رو كه جمع بزني، ميشه يازده. اميدوارم سال جديد، به ميمنت همين يازده شدنش كه عددي الهيست، سالي خوب و خوش و همراه با خبرهاي خوب و موفقيتهاي زياد براي همه شماهايي كه اين وبلاگ رو ميخونين، همه خانواده هاتون، همه دوستانم و به طور خلاصه هركي كه ميشناسمش يا اون منو ميشناسه باشه. تكليف بقيه رو هم كساني روشن كنند كه ميشناسنشان!!

سال نو تون مبارك
ايامتان به كام
عزتتان مستدام

2004/03/11

سلام
تفاوت كشورهاي ثروتمند و فقير، تفاوت قدمت آنها نيست.
زيرا براي مثال كشور مصر بيش از 3000 سال تاريخ مكتوب دارد و فقير است!
اما كشورهاي جديدي مانند كانادا، نيوزيلند، استراليا كه 150 سال پيش وضعيت قابل توجهي نداشتند اكنون كشورهايي توسعه‌يافته و ثروتمند هستند.

تفاوت كشورهاي فقير و ثروتمند در ميزان منابع طبيعي قابل استحصال آنها هم نيست.
ژاپن كشوري است كه سرزمين بسيار محدودي دارد كه 80 درصد آن كوه‌هايي است كه مناسب كشاورزي و دامداري نيست اما دومين اقتصاد قدرتمند جهان پس از آمريكا را دارد. اين كشور مانند يك كارخانه پهناور و شناوري مي‌باشد كه مواد خام را از همه جهان وارد كرده و به صورت محصولات پيشرفته صادر مي‌كند.
مثال بعدي سويس است.كشوري كه اصلاً كاكائو در آن به عمل نمي‌آيد اما بهترين شكلات‌هاي جهان را توليد و صادر مي‌كند. در سرزمين كوچك و سرد سويس كه تنها در چهار ماه سال مي‌توان كشاورزي و دامداري انجام داد، بهترين لبنيات (پنير) دنيا توليد مي‌شود.
سويس كشوري است كه به امنيت، نظم و سختكوشي مشهور است و به همين خاطر به گاوصندوق دنيا مشهور شده‌است (بانك‌هاي سويس).

افراد عاليرتبه‌اي كه از كشورهاي ثروتمند با همپايان خود در كشورهاي فقير برخورد دارند براي ما مشخص مي‌كنند كه سطح هوش و فهم نيز تفاوت قابل توجهي در اين ميان ندارد.

نژاد و رنگ پوست نيز مهم نيستند زيرا مهاجراني كه در كشور خود برچسب تنبلي مي‌گيرند در كشورهاي اروپايي به نيروهاي مولد تبديل مي‌شوند.

پس تفاوت در چيست؟

تفاوت در رفتارهاي است كه در طول سال‌ها فرهنگ و دانش نام گرفته است.
وقتي كه رفتارهاي مردم كشورهاي پيشرفته و ثروتمند را تحليل مي‌كنيم متوجه مي‌شويم كه اكثريت غالب آنها از اصول زير در زندگي خود پيروي مي‌كنند:

1) اخلاق به عنوان اصل پايه
2) وحدت
3) مسئوليت پذيري
4) احترام به قانون و مقررات
5) احترام به حقوق شهروندان ديگر
6) عشق به كار
7) تحمل سختي‌ها به منظور سرمايه‌گذاري روي آينده
8) ميل به ارائه كارهاي برتر و فوق‌العاده
9) نظم‌پذيري

اما در كشورهاي فقير تنها عده قليلي از مردم از اين اصول پيروي مي‌كنند.

ما ايرانيان فقير هستيم نه به اين خاطر كه منابع طبيعي نداريم يا اينكه طبيعت نسبت به ما بيرحم بوده‌است. ما فقير هستيم براي اينكه رفتارمان چنين سبب شده‌است.
ما فاقد اهتمام لازم جهت آموختن و رعايت اصول فوق كه توسط كشورهاي پيشرفته شناسايي شده‌است هستيم.
( ترجمه به فارسي توسط دكتر بهراد صدوقيان)

به نظر شما چرا ما اينجوريم؟ چرا به قوانينمان توجهي نداريم؟ چرا حقوق شهرونديمان را رعايت نميكنيم؟ چرا ما كه در گذشته دانشمندان اخلاق داشتيم، كتابهاي اخلاقي تاليف ميكرديم، حال اينگونه شده ايم كه اخلاق را به راحتي زير پا ميگذاريم؟چرا چرا چرا؟

به نظر من يكي از مهمترين دلايل، فشار بيش از حد زندگيست. در تمام كشورهايي كه در بالا نام برده شده، زندگي بسيار راحت تر از اينجاست. حكومت به درد مردم ميرسد. در حالي اينجا حاكمان فقط فكر خويشتنند و بس. و البته در اين باره ميشود بسيار نوشت.

2004/03/09

سلام
يواش يواش دارم بهتر ميشم. تعداد سرفه هام خيلي كمتر شده. ولي امروز نميدونم چه اتفاقي افتاده بود كه اونقدر سرفه كردم كه از روي صندلي افتادم. لابد تمام سرفه ها جمع شده بودند و يه دفعه باهم اومدند!!!

امروز دلم گرفته بود. شروع كردم به خوندن وبلاگ و چون به طور معمول وبلاگ نميخونم، نميدونستم كه كجا برم. از وبلاگ خودم شروع كردم!! يه دفعه ديدم كه من ميخواستم درباره ارتباطم با مشاراليها بنويسم و احيانا ابهامات رو برطرف كنم كه اين مريضي اومد سراغم. حالا اگر واقعا سركاران عليه خاتون عزيز و مرتياي گرامي دلشون ميخواد بيشتر توضيح بدم و الا كه هيچي!!

ديگه حضور شما برسانم كه همين. دست و دلم به نوشتن نميره.

2004/03/06

سلام
ديشب بعد از 8 روز خميازه كشيدم.
فكر ميكنم كه دارم بهتر ميشم.

2004/03/02

سلام
امروز يك GK نزديك بود من رو به بكشتن بده و دور از جون شوما بي حاجاقا بشين.
حدود يكماه پيش خواهرم مريضي گرفت كه پدرم كه دكتر است، ميگفت كه تا به حال همچين چيزي نديده بوده. شرح و تفصيلش طولانيست ولي همينقدر بگم كه اول از يك سرما خوردگي ساده شروع شد و بعد غده لمفاويش (درست نوشتم؟) ورم كرد و بعدش هم تب و از اين جور چيزها. الان نزديك به 3-4 هفته است كه مدرسه نرفته. بعد از خواهرم، پدرم مريض شد و بعدش هم برادرم و مادرم و الان هم من. تقريبا چهار شنبه 5شنبه بودكه من مريض شدم. البته مريضي من نسبت به اون 4تاي ديگه، خيلي زودتر تموم شد و با اينكه تب شديدي داشتم، ولي خيلي زود خوب شد و فقط سرفه ميكردم و الان 4-3 روزي هست كه فقط سرفه ميكنم.
اما جي كي امروز بنده اين بود كه با اين سينه خراب، رفتم كه دستشويي و حمام و اينها را بشورم!! وايت تكس و سي اكت رو باهم قاطي كردم و دور از جونتون نفس عميقي كشيدم كه مفرح ذاتش در نيومد كه نيومد. حاجاقاي بيچاره هر كاري كرد نتونست اوني رو كه كشيده بود پايين، بده بيرون. برادرم اومد و بغلم كرد و برد بيرون توي حياط شير آب شلنگ رو باز كرد و يه كارهايي باهام كرد كه من ديگه نفهميدم چي شد.
خلاصه ما شروع به نفس كشيدن كرديم ولي ديگه سرفه امون نميداد. فكر ميكنم نزديك به يك ساعتي شد كه من بلا وقفه سرفه ميكردم. البته گلاب به رويتون بعضي وقتها بالا هم ميوردم كه برادرم ميگفت كه علت زنده موندنم همون بود.
ديگه جونم براتون بگه كه كارم به بيمارستان و چادر اكسيژن و سرم و امپول كشيد و الان كه در خدمت شمام،‌تازه يك ساعتي هست كه از بيمارستان مرخص شدم.
اين از GK بنده و رحم و الهي و ...

***
پارسال در چنين روزهايي مطلبي نوشتم كه راستش رو بخواين خيلي به دلم نشست. الان بعد از تقريبا يكسال، وقتي كه دوباره خوندمش، باز موهاي تنم سيخ شد. باز به ياد اون روز افتادم كه همينطور كه مينوشتم، اشك بود كه ميومد...
پنجمين، جان خودش و خانوادش و دوستانش را داد، كه راه خداوند پايدار بماند. كه راه راست از كجي شناخته شود و اكنون بعد نزديك به 1400 سال، اونقدر پيچوندنمون كه اصلا نميدونيم راه راست كدوم است و كج كدام. اميدوارم كه هرچه زودتر شرّ اين خدا نشناسان از شر اين مردم كم شود.

***
راستش ميخواستم درباره نظراتي كه خاتون و مرتيا داده بودند، چيزهايي بنويسم. ولي از شما چه پنهان، ساعت نيم ساعتي از نيمه شب گذشته و من هم كه تازه از بيمارستان اومدم و كمي خسته ام. ولي حتما حتما مطلبي خواهم نوشت. نه كه فكر كنين جواب دارم و ... نه. بيشتر فكر ميكنم كه من مساله رو كمي بد توضيح دادم و البته خب اون زمان نميتونستم خوب حرف بزنم و 7 سال رو هم نميشه توي چند خط خلاصه كرد. ولي فكر ميكنم كه حرفهاي اين دو بانوي عزيز كه از همون اوايل وبلاگ نويسي ميشناسمشون، درستند منتها ربطي به من نداره!! و اينكه اينها اين حرف رو براي من نوشته بودند، فكر ميكنم كه بيشتر به خاطر سو تفاهميست كه به دليل بد توضيح دادن من به وجود اومده. حالا به محض اينكه حالم كمي بهتر شود بيشتر در موردش مينويسم.

دوستون دارم
عليرضا