2011/07/11
2011/07/04
قربانیان عدم تحمل
مقدمهی اول)
گویند از فقیهی پرسیدند که موشی مرده در چاهی افتاده است. آیا استفاده از این چاه مجاز است یا باید چاه را خراب کرد؟ آن فقیه، برای پاسخ، موشی مرده را در چاه منزل خود انداخت تا در عمل، خود را با این موضوع مواجه کند. در نظر، خیلی راحت است که حکم بر تخریب چاه دهی ولی در عمل؟
به نظر من این از ضعف ما انسانهاست که گاهی وقتی پای عمل پیش میآید، پای نظرمان میلنگد!
مقدمهی دوم)
پروردگار بخشاینده، گاهی برای به راه راست هدایت کردن و متوجه کردن از انحراف بندهاش، بهانه تراشی میکند! یعنی میگردد و یک بهانهای درست میکند تا تلنگری شود به بندهاش و او را به خود آورد. خواب ناصر خسرو و در معرض اتهام قرار گرفتن نصوح، از این دست بهانههاست که مایهی حسرت است و حسادت!
مقدمهی سوم)
وقتی من تحمل هیچ انتقادی نداشته باشم، مهم نیست که تو چه انتقادی میکنی. اصلاً مهم نیست انتقاد تو بر حق است یا نیست. همین که من تحمل ندارم، کافیست. هزاران دلیل و برهان و حرف و حدیث و بهانه و توجیه برایت میآورم که تو انتقاد نکردی و قصدت توهین بود! اگر زورم از تو بیشتر باشد، خب، بسته به لطف و کرمی که دارم مجازاتت کم و زیاد میشود. مثلا از زندان انداختنت بگیر تا فیلتر کردن وبلاگت!
چند روز پیش وبلاگ دانشطلب وبلاگشهر، به خاطر انتقادی که از نمایندگان مجلس کرده بود، فیلتر شد. همانطور هم که نوشتم، وقتی تحمل انتقاد نباشد، هزار و یک برچسب میزنند و برچسبی که به دانشطلب زدهاند، توهین به مقام رهبریست!
من و دانشطلب شاید هزاران اختلاف با هم داشته باشیم ولی حداقل در یک نقطه مشترکیم: هر دو، قربانی عدم تحمل انتقادیم.
با اینکه به خاطر با بصیرت بودن جناب دانشطلب، احتمال خیلی زیاد میدهم که به زودی وبلاگش از محاق فیلتر دربیاید، چون هردو در آفرینش از فرزندان حضرت آدم هستیم، بدینوسیله مراتب اعتراض خویش را به فیلتر شدن وبلاگ دانشطلب اعلام میدارم و برخلاف امید حسینی که حاضر نیست حتی یک ثانیه در کنار سبزها قرار گیرد، دوش به دوش، تا رسیدن به آزادی بیان (و پس از آن البته!) در کنار دانشطلب خواهم ایستاد و امیدوارم این اتفاق، تلنگری باشد به دانشطلب، باشد که بیشتر بیندیشد که از این دست فرصتها، کمتر در زندگی آدمی رخ میدهد.
Subscribe to:
Posts (Atom)