2012/08/29

ورود آقایان ممنوع و چند سوال

فیلم ورود آقایان ممنوع را خریده بودم و البته کاملاً هم فراموش کرده بودم که بخوانم! تا اینکه چند شب پیش، دربین خیل عظیم فیلم‌های ندیده‌ام، پیدایش کردم و دیدم. صرف نظر از اینکه منتقد فیلم نیستم و وارد این حوزه هم نمی‌شوم، چند تا نکته و سوال برایم پیش  آمد. سایت «ویدئو رسانه فیلمسازان جوان» هم هنوز بعد از گذشت چندین ماه، راه اندازی نشده است.

هم ابتدای فیلم و هم پشت جلد دیسک، اخطاری به زبان انگلیسی درج شده است که مضمونش این است که اگر این فیلم را غیر قانونی تهیه کنید، FBI  شما را ۲۵۰ هزار دلار جریمه می‌کند! آیا واقعاً پلیس فدرال امریکا، من ایرانی را می‌تواند به خاطر تهیه‌ی غیر قانونی فیلم دستگیر و مجازات کند؟! یا اینکه این اخطار، صرفاً یک کپی پیست است و نهایت دخل و تصرفش، اضافه کردن یک خطر زرد رنگ به انتهای آن است؟!! 
اگر اولی باشد که به گمانم، این قضیه، بدتر از کاپیتولاسیون است و اگر دومی باشد که بدا به حال تهیه کنندگان این DVD!

در تمام مدت فیلم، یک آرم، کنار بالای صحنه دیده می‌شود که به نظرم کاملاً غیر حرفه‌ایست! من فیلم اصل خارجی کم ندیده‌ام ولی راستش، اولین بار بود که چنین Water Marker را می‌دیدم. در دسته بندی فیلم‌ها، قبل از DVDRip که درواقع نسخه‌ی تهیه شده از دی وی دی اصل است، یک نسخه‌ای هست به نام DVDsrc. تهیه کنندگان، یک نسخه از فیلم را تهیه می‌کنند برای جشنواره‌های مختلف دنیا. برای اینکه این نسخه با نسخه‌ی اصلی که در فروشگاه‌ها به فروش می‌رسد، تفاوت کند، در طول فیلم، کارهایی می‌کنند که گذاشتن آرم، یکی از آنهاست. آیا تهیه یا توزیع کننده‌ی فیلم، آن نسخه‌ی مخصوص جشنواره‌ها را به خورد ما خریداران داده‌اند یا اینکه زحمت تهیه یک نسخه‌ی دیگر را به خود نداده‌اند؟!!

وقتی در جلد فیلم را باز کردم، خیلی خوشحال شدم که DVD است! من از بغالی سر کوچه فیلم می‌خرم و تا حالا همه‌ی فیلم‌هایی که خریده بودم، VCD بودند و در ۲ تا دیسک! تمام آن لحظاتی هم که طول کشید تا فیلم پخش شود، در ذهنم کنجکاو بودم که منوی فیلم را چطوری درست کرده‌اند. می‌دانید که هر دی وی دی، یک منویی در اول دارد که شما بتوانید بین قسمت‌های مختلف محتوای دیسک، انتخاب کنید. آرم شرکت اپل را گوشه‌ی پایین سمت راست می‌بینید؟ می‌خواستند پز بدهند که ما با نرم افزار اپل کار می‌کنیم یا اینکه چی؟!! باز هم تا حالا من ندیده بودم که آرم سازنده‌ی نرم افزار در منویی باشد.

بعد از پایان فیلم، تیتراژ پایانی پخش می‌شود. مثل بقیه‌ی فیلم‌ها هم این تیتراژ آهنگی داشت. صرف نظر از اینکه بعضی از کلمات ترانه برایم مفهوم نبود، آهنگ خیلی خیلی دیرتر از معرفی عوامل سازنده‌ی فیلم تمام شد. راستش این را هم تا حالا ندیده بودم! صفحه، سیاه سیاه و من فقط داشتم آهنگ را گوش می‌کردم! آیا واقعاً سینک کردن و همزمانی آهنگ با تصویر، خیلی سخت است یا عوامل سازنده‌ی یک فیلم در ایران اینقدر کم هستند؟!!

اینها، انتقادات کوچکی بودند که به ذهن من رسید. برای اینکه بتوانیم کاری حرفه‌ای ارائه دهیم، اول باید خودمان حرفه‌ای باشیم. 


2012/08/27

روزگاری، اینجا

دارم کاغذهایم را مرتب می‌کنم.
کاغذی پیدا کردم به تاریخ ۸۷/۴/۱۳:

روزگاری اینجا شهری بود
کوچک و آرام و چشم نواز

درختانی بلند و کوتاه، همه رنگ
چمنزارها همه پست و فراز

خیابان‌ها همه صاف و پاکیزه
کوچه‌هایش نه تنگ و نه دراز

خانه‌هایش همه شکل و همه رنگ
طبقاتش اندازه بود و به نیاز

مردمانش خنده رو و خوش برخورد
گفته‌هاشان همیشه با آواز

بآواز بلبلان صبحگاهی
می‌نمودند صبح را مردمان آغاز


یادم نیست چرا این را سروده بودم و حتی یادم هم نیست آیا ادامه هم داشته است یا نه!

2012/08/06

افتخاری، سوریان و ما

حمید سوریان
حمید سوریان- قهرمان المپیک
وقتی دو سال پیش سوال کردم که این کسانی که دیگر از علیرضا افتخاری خوششان نمی‌آید، آیا صرفاً به خاطر عقاید سیاسی آقای افتخاری بود که او را دوست داشتند یا احیاناً صدایش و آهنگ‌هایش، هیچ فکر نمی‌کردم دوسال بعد، عیناً همان اتفاق با سوریان رخ دهد.
خدا رحمت کند مرحوم گلشیری را. می‌گفت ما به جای اینکه به نوشته‌ی یک نویسنده نگاه کنیم و قضاوت کنیم که آیا نویسنده‌ی خوبیست یا نه، به زندگی خصوصی او، افکار و عقاید او نگاه می‌کنیم. 
من، از طلای حمید سوریان، بعد از ۴۰ سال، خوشحالم. عقاید سیاسی‌اش هرچه و طرفدار هر که می‌خواهد باشد. در شغل خودش، در رشته‌ی تخصصی خودش، به بالاتری رتبه رسید. به قول محمد معینی، بهانه خوشحالی دسته جمعی جور کرد که خیلی مهم است و باید قدرش را بدانیم.

نوشته آرش بهمنی و اکبر یار و البته نظرات ذیل نوشته‌ی محمد معینی، بهانه‌ای شدند برای نوشتن.