2012/08/27

روزگاری، اینجا

دارم کاغذهایم را مرتب می‌کنم.
کاغذی پیدا کردم به تاریخ ۸۷/۴/۱۳:

روزگاری اینجا شهری بود
کوچک و آرام و چشم نواز

درختانی بلند و کوتاه، همه رنگ
چمنزارها همه پست و فراز

خیابان‌ها همه صاف و پاکیزه
کوچه‌هایش نه تنگ و نه دراز

خانه‌هایش همه شکل و همه رنگ
طبقاتش اندازه بود و به نیاز

مردمانش خنده رو و خوش برخورد
گفته‌هاشان همیشه با آواز

بآواز بلبلان صبحگاهی
می‌نمودند صبح را مردمان آغاز


یادم نیست چرا این را سروده بودم و حتی یادم هم نیست آیا ادامه هم داشته است یا نه!

2 comments:

  1. فراموشی از عوارض ابتدايی ارتحال است، يواش يواش يا درست می‌شود يا عادت می‌كنی.

    ReplyDelete