2004/06/05

سلام
آقا ما اين دوتا مطلب رو نوشتيم، ملت شهيد پرور دو دسته شدند، يكي فكر ميكردند كه من دانشمندم و ميان ازم در مورد راههاي پيشگيري ميپرسند و اطلاعات علمي ازم ميخوان، دسته ي ديگه هم كه ميان ميگن كه بابا حاجي زدي تو خاكي! چقدر ميترسي !!
چي بگم والا. من فقط خواستم اطلاع رساني كنم. همين. چون با خود دكتر در ارتباط ميتونستم باشم، فكر ميكردم كه شايد كمكي از دستم بر بياد. اما توي همين 3-2 روزه اونقدر اخبار ضد و نقيض شنيدم كه نگو. دكتر رو هم كه نميشه هميشه پيدا كرد. امروز شنيدم كه بچه هاي شريف ميگن كه زمين لرزه هنوز منتفي نشده. منم نتونستم دكتر رحيمي رو پيدا كنم. حالا ميگين چي كار كنم؟ بيام به شايعه ها دامن بزنم؟ به هر حال من دو مطلب از خود دكتر شنيدم، و هردوش رو هم برايتان نوشتم. ديگه رسالت ما در اين راه به پايان ميرسه.

والده وبلاگش رو به روز كرد. امروز از من مي پرسيد كه هومو كيه؟ گفتم هومو؟ من بايد از كجا بدونم؟ گفت آخه دوست توست!! گفتم دوست من؟ از كجا ميدوني؟ گفت اره. آخه توي وبلاگش لينك تو رو هم گذاشته. نميدوني چه دختر خوبيه. چقدر قشنگ مينويسه. پرسيدم كه پس طرف دختر هم هست؟!! گفت زياد نميشه فهميد. ولي من فكر ميكنم كه دختره. اخه ميدوني، يه پسر هيچ وقت نمينويسه كه توي كوه ليز خوردم يا فلاني دستم رو گرفت و بلندم كرد. پسر مينويسه كه من اين كار رو كردم و فلاني رو نجات دادم و خلاصه از اين گنده گوزيا!!! ولي خب، بعضي جاهاش هم به نظر ميرسه كه پسره.
خلاصه ما رفتيم به وبلاگ اين هومو خان(م). تقريبا خيلي از مطالبش رو خونديم. اولا من هم به شدت احساس ميكنم كه طرف دختر است. ثانيا شديدا هم احساس ميكنم كه ميدونم كيه. يه نفريه كه با يه اسم ديگه مياد كامنت ميذاره. مگه من چند دختر آتيش پاره ي شيطون ميشناسم؟
علي اي حال، خيلي زياد ازش ممنونم كه بي خبر به وبلاگ اين حقير لينك داده. هومو جان مرسي!

No comments:

Post a Comment