2006/08/10

سلام

خانم والده ما چند وقت پیش یک داستانی را ترجمه کرد و به ما داد که برایش تایپ کنیم. ما هم تایپ کردیم و وقتی که خواستیم برایش بفرستیم، گفتیم که جاچ خانم، این ترجمه ای که شما کردید، این هم اونی که ما کردیم!
بعد خانم والده به ما گفت که مال شما البته که بهتر از ما بود.
بعد دو نفری نشستیم و کمی این ور و اونورش کردیم و یک روزی والده ما آن ترجمه را گذاشت توی وبلاگش یعنی اینجا
امروز ما متوجه گشتیم که جناب آقای پژمان خان، در کامنتی که برای جناب آقای خوابگرد خان گذاشته اند، ضمن ذکر خیری که از سایت هفتان به عمل آورده اند، گفته اند که این مرغ آمین بانو را هم دریابید. ما رفتیم توی سایت هفتان که ببینیم چه کس دیگری همان داستان را ترجمه کرده است، دیدیم که عجب! همان ادنا خان خودمان است که چند وقتیست به مهدی اچ ایی تغییر نام داده است. تاریخ پست ادنا، البته چند روزی بعد از پست والده است. خب با توجه به اینکه والده در گروه جارچی به همگان اعلام نمود که ما یک همچین داستانی ترجمه کرده ایم، خب می شود گفت که ادنا هم که عضو جارچیست، آن نامه را خوانده است و بعدش هم بلافاصله رفته است توی هفتان و لینکش را داده.
البته این امکان هم وجود دارد که ادنای عضو جارچی، هیچ کدام از نامه های جارچی را نخوانده است و خودش راساً اقدام به ترجمه کرده است و حالا از سر اتفاق، بعد از والده ما ترجمه اش را در وبلاگش قرار داده است.
راستش فعلاً حکمی نمیتوانم صادر کنم. ولی خیلی خوشحال میشدم که ادنا وقتی که این ترجمه را در وبلاگش قرار میداد، یک لینکی هم بهش میداد یا وقتی که در هفتان به مطلب خودش لینک میداد، یکی هم به والده ما میداد.
علی ای حال، ما در این پست غرضمان این که به هر دویشان لینک دهیم و بلکه کار خدا پسندانه ای کرده باشیم.

No comments:

Post a Comment