80 سال پیش، سرتیپ قلی خان هوشمند، بلدیه چی تهران، دستور داد که عابرین پیاده باید صرفاً از محل مخصوص عابر پیاده از عرض خیابان رد شوند و وسائط نقلیه موتوری و غیر موتوری و درشکه و امثالهم موظف به ایستادن هستند تا عابر، عبور نماید. این یعنی ما تهرانیها (لااقل) 80 سال است که با مفهوم خطکشی عابر پیاده آشنا هستیم و قانون آن در تهران اجرا میشود ولی هنوز که هنوز است، پیرمرد و پیر زن باید منتظر بماند تا شیرپاک خوردهای برایش بایستد تا او از عرض خیابان رد شود یا من جوان 40 ساله، با دلهره باید از عرض خیابان رد شوم.
گمان نمیکنم که اوضاع سایر شهرهای ایران، بهتر از تهران باشد. تا بوده است، همین بوده که ما مردمان، حقوق دیگری را به رسمیت نمیشناسیم، رعایت نمیکنیم. ارتباطی هم با رئیس جمهور بودن خاتمی یا احمدینژاد ندارد. وقتی ما خودمان، به خودمان رحم نمیکنیم، چه توقعی داریم که دیگری به ما رحم کند؟!
دو سه روزیست که این قضیهی خط کشی عابر پیاده، این که طرف تا میبیند دارم از خط کشی رد میشوم سرعت ماشینش را زیادتر میکند، این که فردی باید عصایش را در هوا تکان دهد و ماشینها را مجبور به ایستادن کند، به شدت فکر و ذهنم را مشغول خود کرده است.
وقتی بعد از 80 سال هنوز فرهنگ رعایت قانون سادهی حق تقدم عابر پیاده به هنگام رد شدن از خط کشی مخصوص، نداریم، چه امیدی باقی میماند که روزی روزگاری، فرد منتخب مردم از صندوق رأی، یکی از عالیترین مفاهیم دنیای جدید، بتواند اوضاع کشور را بهبود ببخشد؟
قول داده بودم، راهکارهایی عملی دربارهی رعایت حقوق دیگران و رحم کردن به یکدیگر در اینجا بنویسم. ولی راستش، خیلی بدبینتر از این هستم که بتوانم به آیندهی این کشور خوشبین باشم. گاه گداری در گوگل پلاس، مطالب کوتاهی تحت عنوان حقوق دیگران مینویسم.
شاید روزی روزگاری....
No comments:
Post a Comment