2013/06/12

سهم من از راه آینده

چند وقت پیش (حدوداً سه چهار هزار سال پیش!) مردم یکی از شهر‌های توابع یونان (مثل تهران که از توابع آبادان است!) یک نفری را فرستادند پیش حاکم شهر که ما دموکراسی می‌خواهیم! راستش حاکم شهر که حاکمی دانا و خردمند بود، خیلی تعجب کرد! اولاً از کجا معلوم که تو نماینده‌ی مردم شهری؟ ثانیاً اصلاً دموکراسی یعنی چی؟ ثالثاً من به این خوبی، دیگه چی میخواین؟!
نماینده‌ی مذکور (یا مذکوره، اسناد تاریخی این قضیه را مشخص نکردند!) گفت که دموکراسی یعنی خواست اکثریت!
الیٰ‌سیدریس (همان حاکم دانا و خردمند) گفت این خواست اکثریت چیست؟ نماینده پاسخ داد که انتخاباتی برگزار کن تا بفهمیم! حاکم گفت یعنی هنوز خودتان هم نمی‌دانید که خواسته‌تان چیست؟ بابا دست خوش! اول بروید ببینید همگیتان چی می‌خواهید بعد بیایید اینجا وقت من را بگیرید!
***
۱- انتخابات و صندوق رأی، یکی از نشانه‌های وجود حکومت دموکرات است، حکومتی که در آن دموکراسی (خواست اکثریت) هست. اما اولاً تنها نشانه نیست، ثانیاً وجود تنهایش نیز، به معنی وجود دموکراسی نیست. مگر نبود لیبی و مصر و عراق که انتخابات در آنها برگزار می‌شد بدون خبری از دموکراسی؟ بنابراین، اگر در جایی، انتخاباتی وجود داشت، شاید خواست اکثریت در آنجا باشد، شاید هم نباشد.
۲- 22 خرداد 88، گل به خودی بود که نظام به «جمهوری اسلامی» زد. جمهوریت کشور، لااقل نزد جنبش سبز، مشروعیت خودش را از دست داد. جالب اینکه این از بین رفتن مشروعیت، با شرکت حداکثری مردم در انتخابات شکل گرفت. بنابراین، این گزاره که شرکت در انتخابات باعث مشروعیت‌زایی حکومت می‌شود یا مثلاً رأی به نظام است، به نظر من، کاملاً بی اساس است.
۳-  اگر نه از قبل از 88، الان چهار سال است که دولتی غیر قانونی بر مسند کار است، آیا باید در انتخاباتی که این دولت برگزار می‌کند شرکت کرد؟
به زعم من، باید دید که هدف چیست. هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند ولی راه را چرا. اگر هدف شمرده شدن و خوانده شدن و اعلام کردن رأی اکثریت باشد، شرکت در انتخابات، کاری بیهوده و عبث است. اگر گمانمان بر این باشد که انتخابات، سالم برگزار خواهد شد، احتمالاً با شرکت کردن، سرمان به سنگ خواهد خورد. ولی اگر هدفمان روشن کردن یک شمع در تاریکی باشد، احتمالاً شرکت در انتخابات یکی از راه‌ها یا یکی از اولین قدم‌هاست. اگر حرکتی آرام و مسالمت جویانه را به سمت تغییر و بهتر شدن زندگی و سرزمینمان می‌خواهیم، رأی دادن به آقای روحانی، شروع خوبیست. بنابراین، بله. بعضی وقت‌ها باید در ا نتخاباتی که یک دولت غیرقانونی برگزار می‌کند، شرکت کرد.
۴- انتخاباتی که یک دولت غیرقانونی برگزار می‌کند، آیا سالم است؟ آیا رأی‌های اکثر مردم، خوانده و اعلام می‌شود؟ احتمالاً نه! کما اینکه تا کنون نشده است. ولی من گمان می‌کنم که این بار، احتمال خوانده شدن، یا حداقل، کمتر دستکاری شدن آرا هست!
نظام جمهوری اسلامی، بعد از سال 88، به خاطر همان عدد سازی در انتخابات، صدمات زیادی دید و هزینه‌های زیادتری را پرداخت. خردمندانه است اگر دیگر نخواهد که آن هزینه‌ها را پرداخت کند. اولین چیزی هم که برای عدم پرداخت هزینه‌های زیادی به ذهن می‌رسد، شمرده‌شدن و اعلام کردن آرای اکثریت است. به نظر من، چیزی که تا حالا در وب نخوانده‌ام، علت رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی همین است. نظام در عین اینکه می‌خواهد هزینه‌ی کمتری پرداخت کند و در نتیجه باید آرا را بشمرد، می‌خواهد که فرد مورد نظرش بر مسند ریاست جمهوری بنشیند. فرد مورد نظر، قطعاً هاشمی رفسنجانی نیست و چون خیلی زیاد احتمال می‌داد که هاشمی بتواند رأی اکثریت را جذب کند، از ‌‌‌‌‌‌‌همان ابتدا، راه ورودش را بست تا هزینه‌ی کمتری در شمارش و اعلام آرای اکثریت متحمل شود. 
خبرگزاری فارس، خبری را منتشر کرد مبنی بر بررسی صلاحیت دوباره‌ی آقای روحانی. چرا کمتر از چند ساعت بعد، خبر کلاً از خبرگزاری حذف شد؟ آیا ممکن نیست به دلیل همین کم کردن هزینه باشد؟
این دو مورد (رد صلاحیت هاشمی و حذف خبر بررسی صلاحیت روحانی) از نظر من، از جمله نشانه‌هاییست که کورسویی را روشن می‌کند که احتمال دارد نظام، کمتر از سال‌های قبل و بخصوص سال 88 در انتخابات، تقلّب و تخلّف و عدد سازی کند. در نتیجه، امیدکی را زنده می‌کند که همانطور که فریاد انتخابات سال 88 گوش‌ها را آزرد، شرکت همه با هم در این انتخابات نیز قادر است.
۵- شرکت در انتخاباتی که به احتمال خیلی زیاد، سالم نیست، آیا کار بیهوده‌ای نیست؟ منی که به تقلب و عددسازی انتخابات دور پیش معتقدم، آیا به زوال و تناقض فکری دچار نشده‌ام؟!
راستش را بخواهید، نمی‌دانم! 
در یک نظام دموکرات، سالم بودن انتخابات، یکی از مهمترین شروط مردم برای شرکت در انتخابات است. انتخابات و نظر خواهی از مردم و عمل به نظر ملت، حقیست که حکومت وظیفه دارد این حق مردم را ادا نماید. اما در کشوری که کسی، نظرش نزدیک‌تر است و اتفاقاً دیگری، رد صلاحیت می‌شود، به گمانم نباید با توجه به قوانین و قواعد یک نظام دموکرات، سخن گفت و تصمیم گرفت. سینه خیز رفتن در حالت عادی، مسخره‌است ولی اگر برای محافظت از ترکش‌های انفجار سینه خیز شوی، چه بسا که خردمندانه باشد.
  بیست و دوم بهمن ماه سال گذشته نوشتم که 
به دولت، چشم امیدی ندارم. باید از خودمان شروع کنیم. اول، خودمان را باید اصلاح کنیم تا سال‌ها بعد، فرزندان و نوه‌هایی در این کشور باشند که به بدی ما نباشند. که بتوانند کشور را به درستی اداره کنند. که با هم نوع خود، مهربان باشند. که فقط، مثل الان ما، به فکر همین لحظه نباشند و دوراندیش باشند. که فقط به نفع شخصی خود نگاه نکنند. که بتوانند دست در دست هم، هم خودشان را به سر و سامانی رسانند و هم کشورشان را آباد کنند.
این راه طولانی، به نظر من، قطعاً به سرانجام خواهد رسید. قطعاً از انقلابی بهتر است که ۳۴ سال بعد فرزندان ما همان حرفی را بزنند که ۳۴ سال پیش، رهبر انقلاب گفت به چه دلیل باید پدران ما سرنوشت ما را تعیین کنند؟
گمان می‌کنم رای دادن به روحانی، اولین قدم از آن راه طولانیست.  راهی که آرام آرام جاده‌ی مسالمت‌آمیز به سوی تغییر و بهتر شدن را طی می‌کند.

1 comment:

  1. رای دادن به روحانی، اولین قدم از آن راه طولانیست

    ReplyDelete