2003/08/09

سلام
شاعر ميگه تا از جانب معشوق نباشد كششي، كوشش عاشق بي ثمر باشد. حالا هر چقدر هم كه ما عشق سينه چاك اين اينترنت باشيم ولي اين بابا به ما محل نذاره، آب از آب نكان نخواهد خوردن. اينه كه يه چند روزي ما اينجا ننوشتيم.
يك دست جام باده و يك دست زلف يار// رقصي چنين ميانه ي ميدانم آرزوست.
خيلي زياد به اين شعر اعتقاد دارم. مولوي مادرپياله يه چيزي ميدونسته كه گفته جام باده و زلف يار. باور كنين يكي بدون اون يكي اصلا حال نميده. ديشب محفلي بود شاعرانه همراه جام باده. هي ملت ميگفتن عليرضا يه پيك بزن!! منم ميگفتم كه آخه پس يارش كو؟ بعد آخر سر يكي گفت كه عليرضا خيلي خري!!! تا وقتي كه هست بايد سود جست!! ولي راستش من واقعا معتقدم كه يك دست جام باده و يك دست زلف يار. اين دو بايد با هم باشند. يكي بدون اون يكي، عين اينه كه به شما يه ديگ غذا بدن، بدون اينكه نوشيدني براي هضمش بدن. هر چقدر هم غذاي لذيذي باشه، چون هضمش مشكله، نه تنها به شما نميچسبه، اذيتت هم ميكنه. حالا ما گفتيم. هر وقت جام و يار با هم بودن، چشم ما در خدمتيم!!

No comments:

Post a Comment