2003/08/19

نگران حال همسرش بود. با اين سن، باردار شدن، وضع حمل كردن. خدايا خودت كمكش كن.
توي اتاق نشسته بود داشت دعا ميكرد. خدايا ميدوني كه هر چي داشت در راه تو خرج كرد. ميدوني كه بعد از اون زندگي، اون رفاه، بي هيچ چشمداشتي همه رو بخشيد. خدايا خودت كمكش كن. خدايا. خدايا
صداي شيون و گريه بچه امد. امين با چشماني گريان به سوي اتاق همسر دويد. مباركتان باشد. دختر است.
سالها گذشت و امين با تك دختر خويش بود. كوران، زخم زبان ميزدند كه تو خود پسر نداري، چگونه به آينده دينت اميدواري. و امين چيزي نداشت كه در جواب بگويد. نه كه فكر كني به خاطر سستي ايمانش بود. نه. او، از نسل خليل بود. خليلي كه گفت به خاطر اطمينان بيشتر. و به همين دليل پروردگار او را خطاب كرد كه :
محمد! ما به تو نعمتهاي زيادي بخشيديم. پس به شكرانه اينها، نماز به پا دار. و بدان كه زخم زبان گويان، خود، اجاقي كورند.

No comments:

Post a Comment