2003/08/13

سلام
اين شفق است يا فلق مغرب و مشرقم بگو
من به كجا رسيده ام جان دقايقم بگو
من كه هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال براي چون تويي اگر كه لايقم بگو
يا به زوال ميروم يا به كمال ميرسم
يكسره كن كار مرا بگو كه عاشقم بگو
ميگن بهار فصل عشق و عاشقيه ولي ما توي اين چله تابستون زده به سرمون!!
البته دليلش رو فكر ميكنم كه ميدونم. يكي اينكه اين خانم بعد مدتها عاشق شده و ماجراهايي داره كه نپرس!! بعد هم ملت كه ميرن براش كامنت ميذارن، كلي از ماجراهاي خودشون ميگن و ...
يكي ديگه اينكه يكي از دوستان جوانم عاشق شده!! چند شب پيش با هم نشستيم كلي حرف زديم. چه بحثي شيرينتر از عشق؟!!
يكي ديگه توي جارچي داستان ليلي و مجنون رو ميخونم و حسابي حال ميكنيم.
خلاصه جاتون خاليست اين روزا.

No comments:

Post a Comment