2004/04/25

سلام

امروز داشتم خيابان ولي عصر رو از چهار راه پارك وي ميومدم پايين، همينطور گله به گله آقاهايي وايساده بودند كه شلوارشون، سورمه اي بود، بلوزشون آبي، و يك جليقه ي سورمه اي هم تنشون بود. طاقت نيوردم و زدم كنار و از يكيشون پرسيدم كه شماها كين؟!! گفت كه ماها پارك بان هستيم و كارمون اينه كه از پارك دوبله كردن و پارك كردن در محل ممنوع و امثال اينها جلوگيري كنيم و چون وابسته به نيروي انتظامي هم هستيم، يه كارهايي هم ميتونيم بكنيم. پرسيدم مثل چي؟ گفت كه مثلا جريمه كنيم.
من كه خوشم اومد حالا تا نظر شماها چي باشه.

اما از هرچه بگذريم، سخن با مارمولكان خوش تر است!! به خصوص كه اين روزها فيلم مارمولك هم به شدت سر و صدا كرده!!
ما خانوادگي، به طور كلي با مارمولكها خيلي دوستيم. هميشه در خانه نه به عنوان يك حيوان مزاحم كه به عنوان يه مونس به ايشان نگريستيم. به خاطر همين سابقه ي خوب بود كه خيلي تعجب كردم كه چي شده كه مارمولكي، از دست من ناراحت شده. حالا هم كه ميگه سرش خيلي شلوغه و فرصت نداره جواب سلاممون رو بده. ولي جون هركي كه دوست داري، بگو كه من چي كار كرده بودم كه ناراحت شدي جناب مارمولك خنثي!!!

ديگه جونم برات بگه كه همين. فعلا حرفي براي گفتن ندارم.

No comments:

Post a Comment