2002/11/15

سلام
ادامه مطلب پريروزي . . .
نوشتم كه به نظر من (با تعريفي كه از عشق كردم ) عشق دست نيافتنيست . چون به محضي كه انسان عاشق شد ، قالب تهي ميكند و مي ميرد . پس تمام اين مطالبي رو كه مينويسم ، در باره دوست داشتن است ونه عشق . البته شما مختارين كه براي عشق هر تعريفي كه ميخواهيد بذاريد ، شايد اينهايي كه مينويسم ،‌به نظر شما عشق باشه ، ولي به نظر من نيست .
خب . حالا شما كسي رو دوست دارين ولي اين فرد كسه ديگه اي رو دوست داره . با توجه به نوشته هاي ديروز ، شما اون طرف ثالث رو هم دوست دارين ولي اگر طرف ثالث ، شما رو دوست نداشت چي؟ اگر طرف ثالث به شما به مانند يك رقيب نگاه ميكرد ، اگر طرف ثالث ، نميخواست كه شما با اوني كه روست دارين ، ارتباط برقرار كنيد ، و اتفاقاتي مثل اين كه كم هم نيستند ، تكليف شما چيست ؟ آيا مقاومت بايد كرد؟ كنار كشيد؟ به نظر من تمام اينها برميگردد به اينكه عملكرد و خواست حلقه وسط (كه همون كسيه كه شما دوستش دارين ) چي باشه .اگر او ، شخص ثالث رو ترجيح داد ، شما بايد خودتون رو كنار بكشيد . سخته . ميدونم . ولي يادتون باشه كه اولين شرط دوست داشتن همين بود . چون دوستش دارين . . .
الان احساس مي كنم كه ديگه حرفام داره تكراري ميشه ، خب من ديگه در اين مورد چيزي نمينويسم ، ولي اگر شما سوالي يا نظري دارين ، حتما به من هم بگين . ممنونم .

No comments:

Post a Comment