2002/11/22

اي كاش وقتي كه برات مينوشتم ، ميتونستم لحنم رو هم برات بفرستم .
اي كاش ميشد موقع فرستادن نامه ، حركات دست و صورتم رو هم برات ميفرستادم . اي كاش چشمامو موقع نوشتن ميديدي.
اي كاش ميشد به جاي نوشتن ، بغلت ميكردم .
اي كاش ميشد به جاي نوشتن ، سكوت ميكردم . اي كاش ميشد كه احساساتم رو برات ميفرستادم .
اي كاش ميدونستي كه چفدر دوستت دارم . اي كاش ميدونستي كه چقدر به كارات ايمان دارم .
اي كاش ميدونستي چشماي همه به دنبال توست . اي كاش ميدونستي كه حسودان ، آرزوي اين رو دارن كه برگردي دست از پا درازتر .
اي كاش ميدونستي كه بيرون گود نشستن و دستور دادن ، براي كسي كه ميدونه نبايد كرد ، چقدر سخته . براي كسي كه مجبوره كه يه حرفي بزنه . براي كسي كه اصلا" به حرفش ، خودش هم اعتقادي نداره .
اي كاش آدما هميدگه رو كمتر دوست داشتن . يا لااقل توقع كمتر داشتن . اي كاش ميدونستي كه توقعي ندارم جز اينكه خودت خوب باشي ، خودت كاري رو كه ميكني دوست داشته باشي وبهش اعتقاد داشته باشي .
اي كاش آدم ميتونست كه فكر نكنه . سرش رو بندازه پايين و كارش رو بكنه .
اي كاش ميتونستم احساساتم رو بيان كنم .
اي كاش ميتونستم نگات كنم . اي كاش ميشد كه كمكت كنم .
اي كاش . . . اي كش . . . اي كاش

No comments:

Post a Comment