2003/09/11

امروز فرصتي دست داد تا اعضاي محترم و محترمه منزل را به نحو بسيار زيبايي دَك كنم. و در منزل به تنهايي به سر برده، آن را به مكاني خوش مبدل نمايم!! خلاصه جاي شما خالي، يك دست جام باده بود و يك دست زلف يار. يار پرسيد كه حاجاقا و شراب؟ گفتم من و انكار شراب؟ اين چه حكايت باشد//غالبا" آنقدرم عقل و كفايت باشد.
خلاصه همين جور واسه خودمون خوش بوديم كه مقام مقدس پدر از شهري دور، زنگ زدند و سراغ بقيه اهل منزل را گرفتند. بنده هم بنا به ضرب المثل مستي و راستي!!! در كمال سادگي گفتم كه سيستم دكيشن (dacation!!) شد و اينها نيستند و من تنهام. پدر گفت كه يعني اونجا شده مكان؟!!! گفتم آقاي دكتر اين حرفها چيه ميزنين؟ اينجا مكاني مقدس است. گفت ببين عليرضا جون، تو اگه عرضه اش رو داشتي، من سور ميدادم!!!!!!

حالا بهتون ميگم من الكي حاجاقا نشدم، هي بگين نه!!! بيا اين هم از پدر آدم كه اين جوري ميزنه راه ... آدم رو ميبنده!!!!!

No comments:

Post a Comment