2003/02/15

سلام
يكي از چيزايي كه منو ناراحت ميكنه، ناراحتيه ي ديگرانه. حالا اگه اين ديگران، كساني باشن كه دوسشون دارم، ناراحتيم، خيلي زياد ميشه و اگه من، خودم باعث اين ناراحتي شده باشم كه ديگه بدتر. يعني يه چيزي ميگم يه چيزي ميشنوين. احتمالا" خيلي ها اينطورين ولي من ( بنا به گفته ي ديگران) ديگه شورشو در اوردم. فقط كافيه كه احساس كنم كه طرف مقابلم به خاطر حركت، گفته، عمل يا هر چيزه ديگه ي من ناراحت شده، حالا بيا و درستش كن. بيچاره هر چقدر هم قسم بخوره كه به پير به پيغمبر ناراحت نشدم،‌ من آدم بشو نيستم. يعني احساس ميكنم كه داره تعارف ميكنه. احساس ميكنم كه به خاطر اينكه من ناراحت نشم، بهم ميگه كه ناراحت نيست. اخه ميدونين؟ من ادم خيلي صاف و ساده ايَم. رك و راست هم هستم. با كسي هم تعارف ندارم. ولي خيليها اينطوري نيستن. خيليها، در بيان مسائل خيلي از فاكتورها رو مدنظر ميگرن. به احتمال قوي نصف بيشتر حرفهايي روهم كه ميخوان بزنن، نميزنن. مثلا" ميريزن توي خودشون و . . . ولي من اين طور نيستم.
خب داشتم از موضوع دور ميشدم. داشتم ميگفتم كه اگر من يكي رو كه دوسِش دارم، احيانا" ناراحت كنم، خيلي زياد ناراحت ميشم. خب شايد بگين كه حاجي مرض داري؟ خب كسي رو ناراحت نكن. ولي ميدونيد چيه؟ من اونقدر يچه ي ساده و پاكيم ( فقط يه كم دارم خودم تحويل ميگيرما !!) كه امكان داره يه چيزي بگم يا يه كاري بكنم كه طرف رو ناخواسته ناراحت بكنم. نميدونم چه جوري حرفم رو بزنم. ( مثل الان.) و همين مساله باعث اين اتفاقها ميشه.
حالا چي شد كه اين حرفا رو اينجا دارم ميزنم؟ چند روز پيش يه حرفي زدم كه يكي ناراحت شد. نميدونم شايدم واقعا" نشده باشه ولي احساس من اين بود. اينجا اينا رو نوشتم كه اگه اومد و خوند ( نميدونم اصلا اينجا سر ميزنه يا نه . اميدوارم كه بياد.) بدونه كه من، دوسش دارم. من دلم نمياد كسي رو ناراحت كنم چه برسه كسي رو كه دوست دارم. چه برسه اونو كه يك چيزايي رو به من شناسوند كه چشم من اصلا" تا قبل از اون، نميديدشون. حالا بيام و ناراحتش كنم؟ از اون روز همينطور دارم به حرفامون فكر ميكنم. به حرفاي خودم. يه اينكه چي شد كه من اون احساس رو كردم. چي شد كه دفعتا" مكالمه ي ما تغيير مسير داد؟ و . . . چرا بعضي از ماها حرف دلمون رو نميتونيم بزنيم؟ چرا وقتي كه كسي ما رو ناراحت ميكنه راحت نميتونيم بگيم كه اين كار تو من رو ناراحت كرد؟ چرا بايد اجازه بديم كه هي پُر شيم هي پُر شيم تا يه دفعه منفجر شيم؟ قرار نيست كه هممون معصوم باشيم كه. سوء برداشتها، سوء تفاهمها، و خيلي چيزاي ديگه باعث ميشن كه كساني از دست ما ناراحت شن يا ما كساني رو ناراحت كنيم. خب چرا نميگيم؟ اگه تو بگي كه من از دستت ناراحت شدم، يعني اينكه شمشير رو روي هم كشيديم؟ يعني اينكه دعوا داريم با هم؟ يعني اينكه بايد از هم دلگير بشيم؟
عزيزم، بدون كه عليرضا هيچ وقت نميخواد تو رو ناراحت كنه. عليرضا اونقدر راحت ميتونه بگه معذرت ميخوام كه تصورش رو هم نميكني!! عليرضا يه دلي داره اين هوا !!! عليرضا به خاطر خودخواهيش هم كه شده، نه تو رو و نه هيچ كس ديگه اي رو عمدا" ناراحت نميكنه. ولي اگه احيانا" جاهلي كرد، جووني كرد،‌ شيطوني كرد يا هر چيز ديگه اي كه تو ناراحت شدي، بهش بگو. مطمئن باش گفتنت، خيلي خيلي بهتر از نگفتنه. من فكر ميكنم كه گفتن اين نوع مسائل، باعث ميشه كه ماها به هم نزديك تر هم بشيم.
**** تكميل: الان که داشتم مطلب خودم رو ميخوندم احساس کردم که شايد طرف نميخواد که ما به هم نزديک بشيم. شايد به همين خاطر که حرفي نميزنه ( 1شنبه ساعت 5صبح)

No comments:

Post a Comment