2003/11/02

سلام
اين دهان بستي دهاني باز شد
تا خوردنده اي لقمه هاي راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوي خوان آسماني كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالي كني
پر زگوهر هاي اجلالي كني
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعداز آنش با مَلُك انباز كن
چند خوردي چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزي در صيام
چند شبها خواب را گشتي اسير
يك شبي بيدار شو دولت بگير
***
بيشتر از 20 ساله كه اين شعر رو از راديو هنگام افطار ميشنوم. هميشه ي خدا هم فكر ميكردم كه اين بيتها از مولويست. امروز بعد 20 سال متوجه شدم كه اولا 4 بيت اول فقط از مولوي است و تازه همين 4 بيت هم در يكجا نيستند و در دفترهاي محتلف هستند.
حبذا به گرداوري كننده و سراينده دو بيت آخر!!

No comments:

Post a Comment