2010/01/02

بیانیه‌ی آقای موسوی: پرسشی انکاری

بیانیه‌ی موسوی را خواندید. این، صرفاً برداشت من است و لزومی ندارد که آقای موسوی نیز چنین نظری داشته باشد.
توضیح ۱- اعداد داخل پرانتز، شماره‌ی بند مرتبط در بیانیه هستند با این فرض که بسم الله ِ اول و عبارت زیارت عاشورا را دو بند جداگانه حساب کنیم.
توضیح ۲- خیلی از عبارات را در این متن نیاوردم، چه اینکه به نظرم واضح‌اند.

آقای موسوی، مهندس است. معمار است. ذات یک مهندس معمار، ساختن است نه خراب کردن! او از «تخریب» دل خوشی ندارد به خصوص که این تخریب، «تخریب مشروعیت» نظام باشد (۶). نظامی که خود، ۸ سال از زندگی‌اش را برای پابرجا نگهداشتنش دربرابر حملات بیگانگان صرف کرد.
آقای موسوی، عصبانیست. ولی این عصبانیت، خشن نیست. همراه با سوختن است. سوختن دل.
یک وقتی آدمی از طرف کسی عصبانی می‌شود که فرزندش است، جگر گوشه‌اش است. این عصبانی به خاطر این است که تو دیگر چرا؟ این عصبانیت، منجر به خشونت نمی‌شود. بلکه راه را نشان می‌دهد تا نظامی که در حال تخریب است، آباد شود (بند۱)
آقای موسوی، هیچ وقت داعیه‌ی رهبری جنبش سبز را نداشته است و مردم را آگاه و باشعور و فهیم و مسلمان و پیرو اهل بیت می‌داند (۳،۴،۵). از همان اول هم در مناظرات تلویزیونی خود گفته بود که هیچ علاقه‌ای به مقام و منصب ندارد و صرفاً به خاطر احساس خطر است که پا به میدان گذاشته است. احساس خطر او را حالا بیشتر می‌فهمیم (۶،۱۳). او خواهان حکومتیست که سی سال پیش قرار بود ساخته شود. او خواهان رعایت حقوق ملت است (۱۳ و هر ۵ بند) و می‌گوید که فرقی ندارد این حقوق را چه کسی رعایت کند. اگر واقعا آقای احمدی نژاد می‌تواند، بستان بزن! (بند۱)

بیانیه‌ی آقای موسوی، پرسشی انکاریست. راه حل ارائه می‌دهد ولی می‌داند که نظامی که کانون خشونت است (۶ و بند ۳) هیچ کدام از این‌ها را اجرا نخواهد کرد.
او نظام را مخاطب قرار می‌دهد (۲۲ و هر ۵ بند) و می‌گوید در حالی که سیر نابخردی (۵،۶،۷،۱۰) و مشکلات اقتصادی (۶،۱۲،۱۳) وجود دارد و خشونت کارایی ندارد (۵،۶،۷،۸،۹)، اگر «حمایت‌های غیر معمول» از دولت نباشد، اگر هر فرد و مقامی به کار خود مشغول باشد و وظیفه‌ی اصلی خود را انجام دهد (۱۲ و بند۱) و اگر حقوق ملت به رسمیت شناخته شود، آن وقت آقای احمدی نژاد، به دلیل عدم کفایت، کنار گذاشته می‌شود.

آقای موسوی می‌گوید مگر نمی‌گویید که ما خس و خاشاکیم؟ پس یک انتخابات سالم و شفاف راه بیندازید، ببینید چقدر طرفدار دارید.
آقای موسوی، راه حل‌هایی را پیشنهاد می‌کند که همگی در یک جمله خلاصه می‌شوند: «رعایت حق انتخاب ملت»

اینکه می‌گویند آقای موسوی سازش کرده است و اقرار نموده است و غیره را من نمی‌فهمم. بیانیه‌ای که با عبارت صریح زیارت عاشورا شروع می‌شود که «من با کسانی که با شما جنگیدند، می‌جنگم»، کجا نشان از سازش دارد؟ فردی که می‌گوید «خون من رنگین تر از دیگر شهدا نیست» (۹)، چطور بیاید و بگوید که من معامله می‌کنم؟ (۲۲)

آقای موسوی، فرزند دین است، از نسل پیغمبر است و رفتارش مطابق قرآن. تحدّی او، بهترین راه حل برای اثبات ادعاست.
یک طرف می‌گوید من طرفدار بیشتر دارم. طرف بعدی می‌گوید اکثریت با منند. آقای موسوی می‌گوید راه حل ساده است: یک انتخابات آزاد برگزار کنید. نظارت استصوابی را بردارید. بگذارید هر ایرانی نامزد شود. ببینید چه کسی رای بیشتر دارد.
و البته، او نیز مانند قرآن می‌داند که نتیجه‌ی این تحدّی چیست.


No comments:

Post a Comment