2003/06/13

خيلي عجله دارم. ولي اول بايد يه دوش بگيرم. صبح حموم بودم ولي خب الان عرق كردم. آره يه دوش سريع ميگيرم و بعد ميرم. وارد حموم ميشم. تند لباسام رو در ميارم، شير آب رو باز ميكنم. اي بابا مگه حالا آب گرم ميشه؟ خب هوا گرمه، اين ابش هم زياد سرد نيست و من هم عجله دارم. خودم رو خيس ميكنم. صابون رو برميدارم كه تند به بدنم بمالم. اي واي! صابون از دستم افتاد زمين. دوباره بَرش ميدارم. اول از شكمم شروع ميكنم. اَك هي! باز كه صابون از دستم ليز خورد! عليرضا! خونسرد باش توروخدا. عجله داريا. صابون رو نگاه ميكنم ببينم كجا ميره، تا بعدا" بذارمش سر جاش. خب اشكال نداره، با شامپو تنم رو ميشورم. بالاخره ضرر كه نداره. شامپو رو بر ميدارم، يه خورده توي دستم ميريزم ميزنم به سرم. همينطور كه دارم سرم رو ميشورم، يه دفه يادم ميفته كه عليرضااااااااااااااا ميخواستي تنت رو بشوري فقط. ميرم زير دوش. سريع سرم رو ميشورم. دوباره شامپو رو بر ميدارم. يه خوردش رو ميريزم توي دستم. حواست باشه كه به سرت نزنيا. نه. حواسم هست! تنم رو باهاش ميشورم. شير آب رو باز ميكنم. دِ؟ پس چرا آب نمياد؟:(((

No comments:

Post a Comment