2002/12/29

سلام
دوران مريضي، دورانه سختيه. آدم به هيچ كارش نميرسه، مجبوري كه از همه دور باشي، مبادا ازت بگيرن. آدمي هم كه بخواد از همه دور باشه، يعني اينكه بشينه توي اتاقشو جم نخوره، ولي مگه ميشه؟
حالا مني كه الان مدتهاست كلكسيون الامراضم، اين دفه،‌ بيماري وقتي اومد سراغم كه مسووليت خونه هم به دوشم بود. به هر حال هرچي باشه، هر خونه اي يه مدير ميخواد، خب خونه ي ما هم مديرش مادرم بود كه الان رفته سفر براي همين مدير ، من شدم حالا از پختن غذا و غيره، بگذريم. همين مساله باعث شد كه اين دفعه،‌بيماري رو بايه حال و هواي ديگه اي تجربه كنم و خب مثل هر تجربه ي ديگه اي ، هم ارزش داشت و هم قيمت گروني(كه همون مريضي بود) رو پرداختم.

No comments:

Post a Comment